در میان تمام فعالیت های فرهنگی موجود در جامعه، خلاء باورپذیری مخاطب و اثر گذاری در او، به عنوان اصلی ترین دغدغه در میان تمام علل و عوامل بی توفیقی فعالیت های فرهنگی مطرح است تا آنجا که هر چه بر اثر گذاری اصرار بیشتری می شود، مخاطب کمتری جذب می شود .
ریشه این امر را باید در عملکرد متولیان امر و عدم برنامه ریزی درست جستجو کرد، چرا که در طول سالهای متمادی، متصدیان امور فرهنگی جهت ارائه کارنامه ای موفق از خود، به گزارش های آماری و تحلیل های کمی رو آورده اند، اما واقعیت آن است که جامعه هدف با رویکردی نقادانه در مواجهه با این رویه، نسبت به این امر، عکس العمل نشان داده و به مقابله با آن پرداخته است. بی اعتمادی، انتقاد، یاس و اثر ناپذیری نمونه هایی از تقابل مخاطبین با فعالیت های فرهنگی است تا جایی که بی رونقی بسیاری از نهادهای مسئول در امور فرهنگی باعث شده که فقط نامی از فرهنگ را یدک کشند و جهت انجام وظیفه و جذب مخاطب، عمده توجه خود را به سایر جنبه ها معطوف دارند.
البته فارغ از ایراد بالا، بر کسی پوشیده نیست که نبود معیارهای بیرونی در سنجش میزان موفقیت فعالیت فرهنگی، دشمنی های بسیار در مقابله با آن، نبود زیر ساختهای فرهنگی به روز و متناسب با نیاز اقشار مختلف جامعه، بر سختی کار می افزاید لکن این نباید توجیهی برای عدم موفقیت تلقی شود چرا که به نظر می رسد هنوز با ایراداتی مواجه هستیم که این توجیه ها را مصداق عذر تراشی قرار می دهد. ایراداتی چون افراط و تفریط، تناقض در عمل و گفتار، شعار زدگی و نبودن متخصصین فرهنگی در راس امور و مواردی از این قبیل که اگر اصلاح گردند زمینه بر طرف نمودن سایر مشکلات را فراهم می سازد.
قال الصادق علیه السلام:
کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَیْرِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم[1]
مردم را به طریقی غیر از گفتار زبانی به کار خیر دعوت نمایید.